جناب همسر خونه نیست
تنهام
ظرف هایِ ناهار هنوز تویِ سینکِ ظرفشوئیه...
کلی بامیه و بادمجون هست که باید سرخشون کنم برای فریز کردن.
یه بعدازظهرِ دلگیره.
صندلیِ کناریم،تویِ گوشیِ موبایلم، ادلیستایِ مسنجرم...جایِ خالیِ یک نفر رو فریاد می زنه
دلم می خواد کسی باشه که براش از دردهایِ هر از گاهی م بگم و اون بگه " داری اشتباه می کنی "
اشتباه!
اشتباه یکی از سنگین ترین کلمات دنیاست.فقط یه کلمه است ولی سنگینه!
یه اتفاقاتی که نباید، یه روز و یه جایی، می افتن.
یه چیزائی رو که نباید، یه روز و یه جائی می فهمی.
یه حرفائی رو که نباید، یه روز و یه جایی می شنوی
و
خیلی وقتها این نباید ها زمانی اتفاق می افتن که یک نفر اشتباه میکنه
گاهی این " یک نفر " خودمون هستیم، و گاهی یکی دیگه...
اما قضیه اینجا تموم نمیشه.
گاهی بعد از اشتباه یه کلمه ی دیگه متولد میشه که می ذارنش رو شونه هات! باید حملش کنی...
مثلِ زمانی که که خیلی بی پول و فقیر شدی و به اجبار بهت پولی رو میدن که برا خودت باشه.پولی که علی رغم نیازِت دوسِش نداری
پولی که میدونی باید باشه...و هست....ولی ترجیح می دادی نباشه.با این حال باید حملش کنی
اون کلمه " پشیمونی" از اشتباهه....
وقتی کسی اشتباهی در حقِ ما میکنه و بعد پشیمون میشه، مَنگ میشی
چطور میتونی باهاش کنار بیای در صورتی که سخت بهش محتاجی؟
این پشیمونی اشتباهی رو که اتفاق افتاده اصلاح نمی کنه و همیشه تهِ دلِ آدم ترسی هست از اشتباهِ دوباره...
دوس نداشتنِ کسی که در حقت اشتباهِ بزرگی کرده کارِ آسونیه!
فقط زمانی سخت می شه که از اشتباهِش پشیمون باشه...حالا باید دوسِش داشته باشی. و داری...اما با یه تلخی...
با اینحال...
پشیمونی، چیزِ بدی نیست.خوبه و باید باشه
چیزیه که شاید خیلی ها هم از طرفِ خودِ ما دیدن و پذیرفتنش
هستن آدمایی که ما رو با پشیمونی هامون هنوز دوس دارن...
برا همینه که ما هم سعی می کنیم اونها رو دوس داشته باشیم؛ با تمامِ اشتباهاتی که کردن و ازش پشیمون هستن...
.